برق و مدیریت

ONLY THOSE WHO DARE, DRIVE THE WORLD FORWARD

برق و مدیریت

ONLY THOSE WHO DARE, DRIVE THE WORLD FORWARD

برق و مدیریت


شادی روح سردار دل ها شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی صلوات.

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

در این پست قصد دارم اثرگذاری عوامل محیطی بر روی صنایع خودروسازی بزرگ جهان را از طریق تئوری های محیط بررسی کنم . دوستان بهتراست قبل از مطالعه این پست درباره برخی از نظریه های محیط مثل وابستگی منابع ، بوم شناسی جمعیت ، نظریه نهادی و... مطالعه ای هرچند مختصر داشته باشند چرا که در اینجا فقط ارتباط به صورت موردی بررسی شده و توضیحی درباره آنها داده نشده است .برای مطالعه درباره تئوری های محیط سازمان می توانید به کتاب "نظریه پردازان و مشاهیر مدیریت" نوشته آقایان فرهنگی ، شاه میرزایی و حسین زاده و کتاب "نظزیه های سازمان" نوشته خانم ماری جو هچ (Mary Jo Hatch) مراجعه کنید.

برای مطالعه به ادامه مطلب مراجعه فرمایید .

1-Lamborghini


لامبورگینی  خودروسازی ایتالیایی است، که در زمینه طراحی و ساخت خودروهای سوپر اسپورت و SUV  فعالیت می‌کند.
شرکت لامبورگینی در سال ۱۹۶۳ توسط فروچیو لامبورگینی تاسیس شد و در سال ۱۹۹۸ گروه فولکس‌واگن آن را با قیمت ۱۱۰ میلیون دلار، خریداری کرد، که در ساختار این گروه خودروسازی آلمانی، به‌عنوان زیرمجموعه‌ای از شرکت آئودی قرار گرفت.
دهه ۱۹۷۰ زمان مناسبی برای خودروسازی‌ها نبود و شرکت لامبورگینی خود را برای سه بار بین سال‌های ۱۹۷۴ و ۱۹۷۸، در آستانه شکست دید تا در نهایت در سال ۱۹۷۸ به ورشکستگی رسید.
علت ورشکستگی:
در سال 1973 با تشکیل اوپک قیمت نفت بیش از 3 برابر افزایش یافت در نتیجه بحران عظیم سوخت در ایالات متحده آمریکا به عنوان یک کشور مصرفی باعث شد، که این کشور درخواست خودروهای کوچک‌تر، ارزان‌تر و با مصرف سوخت مناسب‌تر ، را بدهد.
بنابراین علت اصلی ورشکستگی لامبورگینی افزایش قیمت سوخت بود ضمن آنکه در این دوره در اروپا ناآرامی های کارگری نیز ضربات سنگینی به صنایع این قاره وارد کرد .
*میتوان این اتفاق را با استفاده از دو دیدگاه بوم شناسی جمعیت و وابستگی منابع مورد بررسی قرارداد.
طبق نظریه وابستگی منابع سازمانی موفق خواهد بود که بتواند منابع مورد نیاز خود را مدیریت کند ، در دهه 70 میلادی اعتصابات کارگری در تمام اروپا گسترش یافت که اوج آن در انگلستان و توسط معدنچیان این کشور اتفاق افتاد. کارخانه لامبورگینی ایتالیا نیز از این قائله بی نصیب نماند و اعتصاب کارگران این شرکت در چند مرحله باعث تعطیلی کارخانه شد در نتیجه کارخانه از عمل کردن به تعهدات خود بازماند و متحمل ضررهای فراوان گردید.
از طرفی طبق نظریه بوم شناسی جمعیت سازمانی موفق خواهد بود که بتواند به نیازها و تقاضاهای محیط ،درست و به موقع پاسخ دهد.
پس از افزایش چندبرابری قیمت سوخت دولت آمریکا واردات خودروهای پرمصرف را ممنوع کرد علاوه برآن عموم مردم نیز به خودروهای کوچکتر و کم مصرف تر روی آوردند ، کمپانی لامبودگینی نتوانست به این نیاز و تغییر ناگهانی محیط پاسخ دهد در نتیجه جای خود را در بازار ،به رقبای خود واگذار کرد. در ادامه یکی از این رقبا را بررسی میکنیم.

2- NISSAN


نیسان، شرکت خودروسازی ژاپنی و چندملیتی است، که دفتر مرکزی آن در شهر یوکوهاما، ژاپن قرار دارد.
در سال ۱۹۱۱ ماسوجیرو هاشیموتو، شرکت کوایشینشا موتور کار ورکس(Kwaishinsha Motor Car Works) را تاسیس کرد و در ۱۹۱۴ این شرکت با سرمایه‌گذاری سه بازرگان ژاپنی، نخستین خودروی خود را طراحی و تولید نمود.
این وسیله نقلیه ۲ سیلندری که تنها ۱۰ اسب بخار قدرت داشت، دات نامیده شد، که از حروف اول نام خانوادگی سه سرمایه‌گذار آن، گرفته شده بود. سرمایه‌گذاران این پروژه عبارت بود از:
کنجیرو دین ، Kenjiro Den
روکارو آویاما  Rokuro Aoyama
میتارو تاکئوچی  Meitaro Takeuchi
در سال ۱۹۳۰ اتومبیل دات، دست‌خوش تغییر شد. خودروی کوچک جدیدی به نام دات سان (به معنی پسر دات) تولید شد، که چندی بعد، به داتسون تغییر نام داد. در سال ۱۹۳۱ این شرکت مدل داتسون تیپ ۱۱ را به بازار عرضه کرد. در ۱۹۳۴ داتسون اقدام به مشارکت با اتومبیل‌ساز دیگری به نام نیهون سانگیو نمود. این شرکت متعلق به کارآفرین و بازرگان ژاپنی؛ یوشیسوکه آیکاوا بود. آیکاوا ابتدا اقدام به خریداری داتسون نمود، سپس با تصاحب چند شرکت خودروسازی کوچک و ادغام کلیه شرکت‌ها در کمپانی نیهون سانگیو، این کمپانی، به یک شرکت خوشه‌ای تبدیل گشت، که از ۷۴ شرکت صنعتی و غیرصنعتی تشکیل می‌شد و شرکت‌های زیرمجموعه آن، در حوزه‌های مختلفی فعالیت می‌کردند، از این شرکت‌ها می‌توان به: توباتا و هیتاچی اشاره نمود. در ابتدای دهه ۱۹۳۰ پس از ورود شرکت نیهون سانگیو به بازار بورس توکیو، این شرکت در مبادلات سهام، به‌اختصار از نام نیسان استفاده کرد، که مختصر شده نیـهون سانـگیو بود. این شرکت و زیرمجموعه‌های آن، هیچ یک تا سال ۱۹۳۳ عملأ در صنعت خودروسازی فعالیت نمی‌کردند. در سال ۱۹۳۳ در پی خریداری شرکت توباتا، مالکیت داتسون (که زیرمجموعه‌ای از توباتا بود) در اختیار نیسان قرار گرفت، که نیسان را به صنعت خودروسازی وارد کرد و یک سال بعد، در ۱۹۳۴ شرکت خودروسازی نیسان تشکیل شد.
از سال ۱۹۹۹ شرکت رنو به یکی از سهامداران اصلی نیسان تبدیل شد، به طوری که تا سال ۲۰۰۸ مالک ۴۴٪ از سهام آن گردید، در مقابل نیسان نیز ۱۵٪ درصد از سهام رنو را در اختیار دارد.در سال ۲۰۱۲ نیسان پس از شرکت‌های جنرال موتورز، تویوتا، گروه فولکس‌واگن، هیوندای موتور گروپ و فورد، به‌عنوان ششمین خودروساز بزرگ جهان، شناخته شد.

نیسان در دهه 70 و 80:
در دهه ۱۹۷۰ نیسان صادرات خودروهای خود را به ایالات متحده ادامه داد و بازاری برای خود فراهم کرد، که با فروش سالانه بیش از ۲۵۵ هزار دستگاه خودرو در سال ۱۹۷۱ ادامه یافت، ولی بحران عظیم سوخت در ایالات متحده آمریکا به عنوان یک کشور مصرفی باعث شد، که این کشور درخواست خودروهای کوچک‌تر، ارزان‌تر و با سوخت مناسب‌تری که همانند محصولات نیسان، هوندا و تویوتا بود، را بدهد.
در سال ۱۹۷۳ یک میلیون دستگاه داتسون در ایالات متحده به فروش رسیده بود و دو سال بعد از آن شرکت نیسان بزرگ‌ترین شرکت صادرکننده وسیله نقلیه به شمال آمریکا بود.
در دهه ۱۹۸۰ دو مرکز بزرگ تولید خودرو را در ایالات متحده آمریکا و بریتانیا ایجاد کرد و در سال ۱۹۸۳ خودروهایی مانند سانی را تحت نام نیسان به بازار ارائه کرد. تا سال ۱۹۸۷ صادرات رو به افزایش این شرکت، به بیست میلیون دستگاه در سال رسید.
*درحالی که دهه 70 میلادی ، روزگاری سیاه برای خودروسازان اروپا و آمریکا رقم زد ، دوران اوج گیری خودروسازان ژاپنی بود. همان حوادثی که باعث افت خودروسازان غرب شد ،پیشرفت خودروسازان ژاپن را در پی داشت که نیسان سهم زیادی از این رشد داشت. این اتفاق را میتوان با هر 3 نظریه محیط سازمان تحلیل کرد.
نظریه وابستگی منابع:در سیستم مدیریت ژاپن کارگران باید به استخدام رسمی شرکت درآیند ، از این طریق صنایع ژاپن در کنترل و مدیریت یکی از منابع مهم برخلاف رقبای غربی خود بسیار موفق عمل کردند.
نظریه بوم شناسی جمعیت : از آنجا که ژاپن هیچ منبع سوختی ندارد و کاملا وارد کننده منابع سوخت بوده و هست ،صنایع ژاپن خود را با این محیط وقف داده اند. در نتیجه با افزایش بهای نفت در دهه 70 و تقاضای جهانی برای خودرو های کم مصرف ، صادرات خودروهای ژاپنی چندبرابر شد.
نظریه نهادی: یکی دیگر از عوامل موفقیت نیسان که باعث ساخت خودروهای کم مصرف شد این بود که همواره مصرف کمتر و جلوگیری از اسراف نزد مردم این کشور یک ارزش مهم محسوب میشود ، در نتیجه همه صنایع ژاپن از جمله نیسان برای پاسخ گویی به این نیاز تلاش می کردند.

3-TOYOTA


تویوتا، شرکت خودروسازی ژاپنی و چندملیتی است، که دفتر مرکزی آن، در شهر تویوتا، آیچی قرار دارد. شمار کارکنان شرکت تویوتا در سال ۲۰۱۳ بیش از ۳۳۳ هزار نفر اعلام شد.شرکت تویوتا در ماه ژوئیه سال ۲۰۱۲ تولید ۲۰۰ میلیونمین خودروی خود را، اعلام نمود! این شرکت، در سال ۲۰۱۳ در فهرست بزرگترین شرکت‌های جهان، در رتبه سیزدهم قرار دارد.ریشه‌های تاسیس شرکت خودروسازی تویوتا، به سال ۱۹۲۶ بازمی‌گردد، که ساکیشی تویودا، اقدام به راه‌اندازی شرکت صنایع تویوتا نمود. پیشینه این شرکت، که در صنعت نساجی فعالیت می‌کرد نیز، به ابتدای قرن بیستم بازمی‌گردد، که بعنوان یک کارخانه ریسندگی فعالیت می‌نمود. ساکیشی تویودا، که سال‌ها همچون پدرش، به فروش فرش اشتغال داشت، این کارخانه را راه‌انداخته بود و در سال ۱۸۹۴ یک ماشین بافندگی صنعتی نیز ابداع کرده و ساخته بود.پسر کنجکاو و مستعد او، کیشیرو تویودا که در سال ۱۹۲۹ در رشته مهندسی مکانیک از دانشگاه توکیو فارغ‌التحصیل شده بود، در کارخانه پدر مشغول به کار گردید، اما همه توجه او صرف ساخت موتور اتومبیل شد.در سال ۱۹۳۵ اولین کارخانه خودروسازی تویوتا، آغاز به کار کرد و سال بعد، لوگوی تویودا به تویوتا تغییر یافت. یک سال بعد، یعنی ۱۹۳۷ شرکت تویوتاموتور به طور رسمی افتتاح شد. بدین ترتیب یکی از موفق‌ترین کارخانجات ریسندگی ژاپن، در بین دو جنگ جهانی با تغییر گرایش، به کارخانه خودروسازی تبدیل گشت. تلاش و همت کیشیرو تویودا باعث شد، که از دل کارخانه پدر، کارخانه‌ای جدید، تأسیس شود.در ابتدا خود کیشیرو به عنوان قائم مقام شرکت جدید عمل می‌کرد، که در سال ۱۹۴۱ به عنوان مدیرعامل، مشغول به کار شد. بلافاصله پس از راه‌افتادن شرکت جدید، اصول مدیریتی نوینی در روش مدیریت و اداره کارخانه، به کار گرفته شد.اولین محصول تجاری شرکت تویوتا، کامیون 1.5 تنی جی۱ بود. در طی جنگ جهانی دوم تمام کارخانه در اختیار جنگ بود و برای ارتش ژاپن، کامیون تولید می‌کرد. تا چند سال بعد، از اتمام جنگ نیز، اجازه تولید خودرو به تویوتا داده نشد.
در سال ۱۹۵۲ با مرگ کیشیرو، مسئولیت شرکت بر عهده ایجی تویوتا پسر عموی او، قرار گرفت. ایجی به همراه پسر کیشیرو، شوئی شیرو تویوتا و طی سال‌های بعد، تویوتا را به یکی از شرکت‌های بزرگ خودروسازی جهان تبدیل کردند. در سال ۱۹۷۷ مرکز فنی تویوتا در ایالات متحده آمریکا افتتاح شد و سال ۱۹۸۴ همکاری تویوتا با جنرال موتورز در ایالات متحده صورت گرفت. پس از ایجی، تایچی اونو مسئولیت شرکت را به عهده داشت و در استقرار سیستم تولید تویوتا، بسیار همت گماشت و اصول راهنمای تویوتا را، در سال ۱۹۹۲ منتشر کرد.
اتفاق جالب توجه در تویوتا ارائه روشی نوین در تولید خودرو بود. این شرکت مفاهیم جدید زیادی به مدیریت تولید وارد کرد که اساس مدیریت تولید را دستخوش تغییرات بسیاری کرد. مهمترین مورد، ابداع سیستم تولید ناب بود که بعضا با عنوان تولید تویوتا نیز شناخته میشود. تولید ناب ((Lean Production اینطور به وجود می آید که در سال 1950 آقای ای جی تویودا به همراه یکی از مدیران خود به نام تاییچی اوهنو برای بازدید از کارخانه موفق فورد که در آن زمان بازارهای آمریکا و قسمت بزرگی از اروپا را در اختیار داشت به آمریکا سفر می کنند . در بازدید از کارخانه فورد که از روش تولید انبوه استفاده می کرد به این نتیجه رسیدند که این روش تولید (تولید انبوه) به دلایل زیر در ژاپن کارایی و اثربخشی ندارد .
1-مهمترین دلیل :کوچک بودن بازار ژاپن و نداشتن بازار در خارج از مرزهای آن
2-تنوع بازار ژاپن و نیاز مردم به خودروهای باری کوچک و بزرگ برای حمل محصولات کشاورزی و همچنین خودروهای کوچک برای تردد در شهرها (منظور تنوع به نسبت کوچکی بازار است)
3-نیاز به خودروهای با مصرف سوخت کم
4-فقدان سرمایه کافی برای خرید ماشین ها و فناوری تولید انبوه
و...
از اینرو پس از بازگشت به ژاپن تایچی اوهنو یک سیستم نوین بانام سیستم تولید ناب (LEAN) ابداع کرد.
به همراه تولید ناب روشهایی مثل جیدوکا و کانبان نیز توسط تویوتا ابداع شدند.
*این تغییر روش اثرگذاری محیط بر سازمان را اثبات میکندو میتوان با توجه به دو نظریه بوم شناسی جمعیت و وابستگی منابع ،آنرا تحلیل نمود.
شرکت تویوتا در محیطی بسیار کوچکتر و به نسبت کوچکی بسیار متنوع تر از فورد فعالیت میکرد لذا باید برای بقا ، خود را با این محیط تطبیق میداد . اگر تویوتا همانند فورد از روش تولید انبوه و (فشاری) استفاده میکرد ،قادر به فروش محصولات خود نبوده و نرخ بازگشت سرمایه این شرکت منفی میشد و ورشکستگی این شرکت حتمی بود، ولی تویوتا با ابداع روشی جدید خود را با محیطش تطبیق داد و باعث بقای سازمان تویوتا گردید.
از طرفی میتوان با یک دلیل نظریه بوم شناسی جمعیت را در این مورد نقض کرد . آن هم این است که بوم شناسان جمعیت یکی از راه های موفقیت سازمان را تقلید از سازمانهای موفق دیگر میدانند(کتاب خانم هچ صفحه187) ،اما نقطه قوت تویوتا در این بود که از کمپانی بسیار موفق فورد در آن زمان تقلید نکرد.
وابستگی به مشتری نشاندهنده وابستگی منابع و اثبات کننده نظریه آقایان ففر و سالانیک است . در واقع از آنجا که مسئولان تویوتا تنها یک بازار خاص برای فروش محصولات خود داشتنددر نتیجه اگر مشتری های موجود در این بازار کالای مورد نظر را نمی پسندیدند و این کالا به صورت انبوه و مقدار زیاد تولید میشد ،تولید کننده با زیان بزرگی مواجه میشد در حالیکه تویوتا توان مالی مقابله با این زیان را نداشت. با ابداع سیستم تولید ناب و تولید کششی تویوتا قادر بود با تغییر سریع تولید خود از ضرر آن جلوگیری کند و از این طریق توانست این وابستگی خودرا کنترل نماید . در تولید ناب برای اولین بار ارزش یک کالا (این که یک کالا ارزش خرید دارد یا نه)را مشتری تعیین میکرد.
ضمن اینکه خرید تجهیزات تولید انبوه نیاز به سرمایه بسیار زیادی داشت که تویوتا در آن زمان از عهده آن بر نمی آمدو با تغییر روش ، وابستگی به منابع سرمایه ای را نیز مدیریت نمود.

4-GENERAL MOTORS


شرکت جنرال‌موتورز (General Motors) یا به اختصار جِی‌ام (GM) در سال ۱۹۰۸ در دیترویت میشیگان تأسیس شد. جنرال‌موتورز طی دو دهه رشد از یک شرکت کوچک به یک غول عظیم صنعتی تبدیل شد. این شرکت به مدت 77 سال از 1931 تا 2007 رهبری صنعت خودرو جهان را در اختیار داشت. این ابرکمپانی در طی دوران طلایی خود در 34 کشور، کارخانه‌های خودروسازی دایر کرده و محصولات خود، شامل خودروهای سواری و کامیون را به بیش از ۲۰۰ کشور می‌فروخت. شرکت در سراسر جهان 244.500 نفر را در استخدام خود داشت و بیش از ۲۵ هزار تامین کننده جهانی، قطعات خودروهای تولیدی شرکت را تامین می کردند. جنرال‌موتورز درواقع مجموعه‌ای از چندین کارخانه مختلف خودروسازی و موتورسازی بود که به مرور زمان به هم پیوسته بودند. اکنون اسامی آن شرکتها بر روی محصولات مختلف شرکت وجود دارد و نشان تجاری خودروها محسوب می شود. بعضی شرکتهای مهم تحت مالکیت جنرال‌موتورز عبارت بودند از :  GMC. بیوک، کادیلاک، شورولت، اپل. پونتیاک، دلفی، وکسهال، ساترن، بدفورد، هولدن، ، هامر، دوو ، ایسوزو، ساب، سوبارو و سوزوکی.
 برای سالیان متمادی برنامه منظم آموزش کارکنان در دستور کار شرکت قرار داشت و برای رسیدن به سطح استاندارد، کارکنان تشویق می شدند تا سالانه ۲۰ ساعت آموزش مربوط به اهداف شغلی خود را بگذرانند. در سال ۱۹۹۷ نیز دانشگاه جنرال‌موتورز در راستای توجه به یادگیری سازمان و حرکت به سمت یک سازمان یادگیرنده تاسیس شد. ریچارد واگونرمدیرعامل شرکت همواره کارکنان شرکت را اعضای تیم جنرال‌موتورز خطاب می کرد و معتقد بود نیروی انسانی عظیم‌ترین سرمایه‌ای است که شرکت در اختیار دارد.
بحران مالی 2008 و اثر آن برGM
"جنرال‌موتورز در 10 تا 20 سال آینده ورشکسته خواهد شد و بازار آمریکا به کویر صنعت خودرو تبدیل می شود. "
این پیش بینی ناخوشایند توسط لی شوفو رییس هولدینگ خودروسازی جیلی(Geely) در سال 2001 در یک گردهمایی خودروسازی در پکن  صورت گرفت. در آن زمان سخنان لی خشم نمایندگان  شرکتهای جنرال‌موتورز و فورد را برانگیخت و نمایندگان این دو شرکت با حالت قهر گردهمایی را ترک کردند. دقت و صحت این پیش بینی 8 سال بعد بر همگان مشخص شد. در تاریخ 1 ژوئن 2009 هم زمان با بحران فراگیر مالی در آمریکا، جنرال‌موتورز ورشکستگی خود را به دولت ایالات متحده اعلام و از دولت درخواست کرد تا موقتا‌ تحت حمایت و پشتیبانی قرار گیرد. در نتیجه 60 درصد از سهام شرکت به دولت آمریکا و 12.5 درصد آن به دولت کانادا منتقل ‌شد. این ورشکستگی بزرگترین ورشکستگی یک شرکت صنعتی و چهارمین ورشکستگی بزرگ تاریخ آمریکا بود.
تهاجم جدی خودرو‌سازان آسیایی به بازار آمریکای شمالی در جریان دهه‌های 70 و 80 میلادی آغاز شد. آنها محصولاتی را به بازار ارائه دادند که عموما کوچکتر، کارآمدتر و پیچیده‌تر از خودرو‌های «بنزین خور» مورد علاقه مصرف کنندگان آمریکایی بودند. منتقدان می‌گویند خودرو‌سازان آمریکایی بسیار کند به این روند واکنش نشان دادند و واکنش آنها هم تولید خودرو‌های بزرگ‌تر و سنگین‌تر همچون وانت و خودرو‌های SUV بود. اما چند سال بعد وقتی فروش خودرو‌های کم مصرف و اقتصادی مانند خودروهای ساخت شرکت تویوتا بیشتر شد، انتقادها از استراتژی شرکت‌های آمریکایی نیز افزایش یافت. این مسئله‌ای بود که باب لوتز، رئیس وقت شرکت جنرال‌موتورز در وبلاگی در سال 2005 به آن اذعان کرد. او نوشت: «به نظر می‌رسد از وقتی که ما قصد به بازار آوردن خودرو‌های بزرگتر خود را اعلام کرده‌ایم، مردم احساس می‌کنند تصمیمی‌غیرعاقلانه گرفته‌ایم. من اعتراف می‌کنم که با توجه به قیمت امروز سوخت، ممکن است تصمیم ما کمی‌ناسازگار با شرایط جهان باشد. اما باید بگویم که این محصولات هنوز کارآمد هستند.»
با این وجود در اوایل سال 2008 وقتی قیمت سوخت به طرز بی‌سابقه‌ای افزایش یافت (قیمت نفت به حدود 147 دلار در هر بشکه رسید) و مردم آمریکا برای هر لیتر بنزین یک دلار پرداختند ، سیاست جنرال‌موتورز به هیچ وجه عاقلانه به نظر نمی‌رسید. بازار خودرو‌های SUV سقوط کرد و مصرف کنندگان به طرف خودرو‌هایی رفتند که سوخت را بهینه مصرف می‌کردند. البته نقش بداقبالی شرکتهای خودروساز آمریکایی را نیز در این میان نباید نادیده گرفت. وقتی رکود و بحران اقتصادی بزرگ آغاز شد آمریکایی‌ها در میانه راه بازسازی و احیاء صنعت خودرو‌سازی خود بودند و اگر رکود تنها دو سال بعد رخ می‌داد شرکتهای خودروساز آمریکایی سرنوشت بهتری داشتند.
برخی از علل شکست
1.      بحران اقتصادی : همانگونه که اشاره شد، تردیدی نیست که بخشی از مشکلات جنرال‌موتورز به رکود اقتصادی باز می‌گشت. با دشوار شدن شرایط اقتصادی مردم و مصرف کنندگان از هزینه‌های خود به ویژه هزینه‌هایی همچون خرید خودرو تازه می‌کاهند. معمولا در چنین شرایطی تولیدکنندگان هم اقدام به کاهش هزینه‌های خود می‌کنند یا برای افزایش میزان فروش وام‌های ارزان قیمت در اختیار مشتریان خود قرار می‌دهند. اما ارائه تخفیف از میزان سود می‌کاهد و بحران مالی جهانی هم فراهم کردن منابع مالی کافی برای ارائه وام را با مشکل مواجه می سازد .
* نبود منابع مالی ، ناشی از ورشکستگی بانکهای بزرگ آمریکا بود . درنتیجه GM نتوانست منابع مالی مورد نیاز برای بقای خود را فراهم کند. این قضیه تئوری وابستگی منابع را اثبات می کند. در صورتی که جنرال موتورز در دوران اوج خود منابع مالی خود را کنترل می نمود میتوانست مانند تویوتا از بحران مالی جان به در ببرد.
2.       هزینه‌های پرسنلی و تعهدات به اتحادیه کارگری: سالیان مدید جنرال‌موتورز برای ارائه خدمات بیمه و بازنشستگی سخاوتمندانه به کارکنان ستایش می شد. هنگامی که کسب و کار خوب بود، آنها برای سخاوت خود مورد احترام جامعه بودند ولی زمانی که آنها دیگر توان پرداخت این هزینه‌ها را نداشتند، این امر موجبات نارضایتی سرمایه‌گذاران و سهامداران را فراهم کرد. این تعهدات به مرور شروع به تضعیف بنیه مالی شرکت نمود که در نهایت با عدم همراهی اتحادیه‌های کارگری، شرکت اعلام ورشکستگی نمود.
3.      عدم توجه به خواست مشتریان: با افزایش توجه مردم به جنبه‌های اقتصادی و زیست محیطی محصولات ، تقاضای مشتریان برای خرید خودروهای سبزتر و با بهره‌وری سوخت بالاتر مانند خودروهای هیبریدی افزایش یافت که آنگونه که باید پاسخی به این خواست مشتریان از جانب جنرال‌موتورز ارائه نگردید که این امر منجر به رویگردانی مشتریان از محصولات شرکت گردید.
* طبق نظر سلزنیک (پدر نظریه نهادی) سازمانها نه تنها با کشمکشهای گروه های داخلی خود بلکه با ارزشهای جامعه بیرونی نیز خود را سازگار یا منطبق می کنند . از آنجا که در قرن 21 سبز بودن (کاهش آلایندگی) و کم مصرف بودن برای مردم به یک ارزش و فرهنگ تبدیل شد، شرکتها باید خودرا با این ارزش هماهنگ میکردند ، اما GM نه تنها به این خواست مشتریان پاسخ نمیداد بلکه گاهی کاملا خلاف آن عمل میکرد. بنابراین اتفاقی که برای بسیاری از شرکتهای خودروسازی در دهه 70 رخ داد ،مانند لامبورگینی، برای GM هم افتاد اما در محدوده ای وسیع تر  .
4.       رقابت شدید بینالمللی : برای مدت زمان طولانی، جنرال‌موتورز یکی از چند بازیگر کلیدی در صنعت انحصاری خودرو بود. فقدان یک برنامه مشخص برای پاسخ به رقابت بازیگران جدید که  تولیدکنندگان خودرو در ژاپن و اروپا بودند منجر به کاهش قابل توجهی در سهم بازار جنرال‌موتورز  گردید.
* یکی از عوامل اثرگذار بر محیط سازمان ، رقبای سازمان هستند . رقبای  GMاز طرق مختلف مثل تولید محصولات کم مصرف تر ، پاک تر و کاهش هزینه های تولید که باعث کاهش قیمت محصولات شد، باعث تغییر محیط GM شدند ، اما این شرکت خود را با محیط جدید هماهنگ نکرد(بوم شناسی جمعیت) و قدرت اثرگذاری بر محیط را نیز از دست داد.
5.      نقش مهم سوء مدیریت در ورشکستگی جنرال‌موتورز : این شرکت در طول حیاتش به واقع یک شرکت متحدالمرکز نبود و همیشه از عدم تمرکز لازم رنج می‌برد. درواقع نبود سهامدار عمده ذی نفوذ و تشتت در تصمیم گیری در خصوص مسائل استراتژیک شرکت یکی از مهمترین عوامل ورشکستگی شرکت بود.
*این دلیل نشاندهنده وابستگی GM به سهامداران متنوع با منافع و اهداف مختلف است.
مدیران این کمپانی نخواستندیا نتوانستند این وابستگی را کنترل کنند.
و....
تمام عوامل فوق منجر به از دست دادن تمامی عناوین، کاهش فروش و حتی افت تولید شرکت گردید که در نهایت منجر به زیان‌دهی و ورشکستگی جنرال‌موتورز شد. با اشراف بر مشکلات فوق ، این شرکت اقدام به حرکت به سمت سازماندهی مجدد برای دستیابی به آینده‌ای سودآور نمود.

5- DAEWOO


اولین شرکت دوو در ماه مارس سال 1967 توسط کیم وو جونگ پسر استاندار  دایگو تاسیس گردید.  این شرکت در ابتدا بر روی صنایع نساجی و صنعت پوشاک که حاشیه سود بالایی داشت تمرکز پیدا کرد.  مهم ترین مزیت در این صنعت نیروی کار ارزان و فراوان کره جنوبی بود. دوو در پایان دومین برنامه پنج ساله اقتصادی تبدیل به یک بازیگر بزرگ صنعت کره جنوبی گردید. رییس‌جمهور وقت کره به ‌ این شرکت کمک زیادی کرد تا از حمایت‌های مالی بانکی استفاده کند. دوو بوسیله وام های کم بهره که بازگشت آنها معمولا توسط دولت تضمین می‌شد مورد حمایت قرار گرفت.  بنیانگذار دوو همچنین با سایر سیاستمداران کره ارتباطات نزدیکی برقرار کرد و از ‌این طریق اعتبارات فراوانی برای شرکتش جذب نمود
 برنامه پنج ساله سوم و چهارم توسعه اقتصادی کره جنوبی از سال 1973 تا 1981 شروع شد. دولت حمایت خود را بر روی توسعه صنایع ماشین سازی و صنایع الکتریکی ، کشتی سازی ، پتروشیمی ، پیمانکاری و طرح های نظامی متمرکز نمود.  در پایان این دوره شرکت دوو به اجبار دولت وارد صنعت کشتی سازی گردید.  کیم از ورود به این صنعت رویگردان بود ، اما دوو به زودی در زمینه تولید سکوهای نفتی و کشتی با قیمتهای رقابتی به شهرت رسید.
در سال 1978 شرکت دوو موتور با خریداری ۵۰ درصد از سهام شرکت سایهان موتور  قدم در راه خودروسازی نهاد و در سال 1983 با افزایش سهامش در این شرکت نام آنرا به دووموتور تغییر داد و بعد از مدت کوتاهی شرکت خودروسازی دوو شروع به توسعه فعالیت خود در سراسر جهان نمود. در سال 1987 حدود نیمی ‌از خودروهای تولیدی این شرکت به آمریکا و سایر کشورها صادر می‌شد.  طی‌این دوره دوو به بزر‌گ‌ترین خودروساز کره و هفتمین خودروساز بزرگ دنیا تبدیل شده و تا سال ۱۹۹۶ تمام مدل‌های ‌این شرکت از روی مدل‌های جنرال موتورز برداشته شده بود.
در طی سال های بعد ، دولت کره در سیاست های اقتصادی لیبرال تر شد. در راستای تشویق تجارت بازار آزاد ، محدودیت واردات کاهش یافت و حمایت از تولیدات داخلی کمرنگ تر شد.  سیاست دولت به توسعه شرکت های کوچک خصوصی و تشویق شرکتهای بزرگ کره ای برای ورود تهاجمی تر به بازارهای خارجی تغییر یافت. واکنش دوو به این سیاست، ورود به عرصه سرمایه گذاری مشترک با شرکت های آمریکایی و اروپایی برای گسترش صادرات صنایع موتوری، مهندسی، تجهیزات ارتباطی و مخابراتی ، صنایع سنگین، تولید کشتی ، محصولات دفاعی و امنیتی ، لوازم الکترونیکی مصرفی ، تجهیزات ساخت و ساز ، ساختمان سازی، هوا فضا و طراحی و ساخت نیمه هادی بود. در نهایت ، دوو شروع به ساخت هلیکوپتر و هواپیما های غیر نظامی ، با قیمتی به مراتب ارزان تر از نمونه های آمریکائی نمود. در این سالها فعالیت‌های فرامرزی گروه دوو شامل مشارکت در ۴۰۰ پروژه و ۸۵ شرکت سرمایه‌گذاری بود و در‌این زمان دوو در زمره ۱۸ شرکت بزرگ بین‌المللی دنیا در آمده بود. در این سالها تجربه دوو نمونه موفق رشد و توسعه شرکتها در کره جنوبی بود.
بحران و سقوط
بحران مالی آسیا در سال 1998 باعث فرو رفتن گروه دوو در مشکلات عمیق اقتصادی شد. روابط شکننده این گروه با دولت وقت کره در زمان ریاست جمهوری کیم دا یونگ و همچنین مدیریت ضعیف مالی باعث تعمیق مشکلات شد.
در سال 1998 که دیگر شرکتهای عظیم چند ملیتی کره ای  اقدام به تعدیل و تقلیل سرمایه گذاریها نمودند . شرکت دوو اقدام به تاسیس و الحاق 14 شرکت جدید به 275 شرکت تابعه خود نمود. در این سال گروه دوو از مجموع فروش 51 میلیارد دلار جمعا متحمل 458 میلیون دلار زیان شد . ادامه مشکلات در سال مالی منتهی به سال ۲۰۰۰ میلادی منجر به ۱۰ میلیارد دلار زیان شد . کارشناسان میزان زیان واقعی را سه برابر میزان گزارش شده می دانستند. بعد از‌ این زیان ارزش سهام شرکت دوو ۹۴ درصد افت کرد. تا آن تاریخ، ‌این بزرگ‌ترین میزان زیان یک شرکت در تاریخ کره‌جنوبی بوده است. سهم بازار ‌این شرکت نیز به شدت کاهش یافت. بررسی‌ها نشان می‌داد که دوو مقادیر زیادی پول برای برنامه‌های توسعه‌ای خود به صورت وام از منابع مالی دریافت کرده بود. در سال ۱۹۹۹ میزان بدهی‌های داخلی و خارجی ‌این شرکت بالغ بر ۱۶ میلیارد دلار می‌شد.
مدیریت دوو معتقد بود موفقیت یعنی توسعه و گسترش هرچه بیشتر شرکت، این دیدگاه مسئولین شرکت را از توجه به بازده سرمایه گذاریهای جدید انجام شده بازداشته بود. در میانه دهه ۹۰ میلادی شرکت دوو متهم به فساد مالی شد . آنها از بسیاری از شرکت های زیرمجموعه با مستندات ساختگی پول دریافت می کردند. میزان این اختلاس بطور رسمی 20 میلیارد دلار آمریکا و بصورت غیر رسمی تا ۳۸ میلیارد دلار تخمین زده می شود. این شرکت با سند سازی میزان سودآوری شرکت را غیر واقعی و بالا نشان می داد.
در سال ۲۰۰۰ دولت کره اموال و دارایی های شرکت دوو را به حراج گذاشت. در سال ۲۰۰۱ شرکت GM ، شرکت دوو موتوررا به قیمت 2/1 میلیارد دلار خریداری کرد. از آن زمان به بعد جنرال موتورز اقدام به تغییر نام  اتومبیلهای ساخت  دوو تحت برندهای دیگری مانند شورلت ، بیوک ، پونتیاک ، هولدن  و سوزوکی نمود و تنها نام  جی ام دوو را برای کشورهای کره جنوبی و ویتنام تا سال 2011 حفظ نمود .  همچنین بخش وسایل نقلیه تجاری دوو به شرکت تاتا موتور هند فروخته شد.
 بلافاصله بعد از ورشکستگی ، کیم وو جونگ رئیس گروه دوو به فرانسه گریخت. او در ماه ژوئن سال 2005 بعد از شش سال به کره بازگشت و بلافاصله بازداشت شد. کیم به تقلب حسابداری (به مبلغ 43.4 میلیارد دلار) ، استقراض غیرقانونی (به مبلغ 10.3 میلیارد دلار) و قاچاق ارز به خارج کشور (به مبلغ 3.2 میلیارد دلار) متهم شد و در نهایت کیم به ده سال زندان به جرم تقلب و اختلاس  محکوم شد. در سی دسامبر سال 2007 کیم وو جونگ به مناسبت سال نو میلادی مورد عفو رئیس جمهور وقت کره رو مو هیون قرار گرفت.
عوامل موثر بر شکست دوو
* عوامل زیادی در ورشکستگی دوو اثرگذار بودند ، اما عواملی که اثرگذاری محیط را نشان می دهند عبارتند از:
- ناآرامی های کارگری:
که بدلایل ساعت های کار طولانی و پرداخت کم حقوق ، عدم امنیت شغلی و عملکردهای مالی ضعیف مدیران معترض بودند . اعتصاب کارگران این شرکت که یکی از منابع مهم هر صنعتی است از عوامل سقوط آن محسوب می شود . اعتصاب کارگران ، توقف تولید ، از دست دادن مشتریان ، کاهش درآمد و زیان دیدن سهامداران  را در پی خواهد داشت در نتیجه یکی دیگر از منابع مورد نیاز صنعت یعنی سرمایه گذاران نیز از دست خواهد رفت.
-تیره شدن روابط دولت با دوو:
دوو پیشرفت خودرا مدیون دولت بود ، دولت کره همواره با وامهای کم بهره و ضمانت پرداخت آن و حمایت های دیگر باعث تبدیل شدن دوو به قول صنعتی کره شده بود. از طرفی این حمایت ها منجر به وابستگی بیش از حد دوو به دولت  شد. در نتیجه برداشته شدن چتر حمایتی دولت از دوو و بعضا اقدامات دولت بر علیه دوو یکی از عوامل مهم ورشکستگی این کمپانی محسوب میگردد که اثبات نظریه وابستگی منابع می باشد.
بحران مالی سال 1997 میلادی:
با آغاز بحران مالی در شرق آسیا تامین کنندگان منابع مالی دوو (وام دهندگان) برای بقای خود اقدام به باز پس گیری اعتبارات و تسهیلات خود نمودند ، لذا نقدینگی شرکت کاهش یافته و بدهی های زیاد این شرکت باعث زیان 16 میلیارد دلاری آن شد . دریافت وامهای زیاد بدون کنترل و مدیریت مصرف و حتی استفاده غیر قانونی از این وامها توسط مدیران ، دیگر عامل شکست دوو محسوب میگردد.
سیاست تجارت آزاد کره جنوبی:
رقبای جدید دوو با کاهش تعرفه واردات با محصولات با کیفیت تر و ارزانتر وارد بازار کره شده و محیط دوو را دستخوش تغییرات نمودند ، اما دوو به دلیل مشکلاتی نظیر ناآرامی های کارگری و بدهی های زیاد قادر به هماهنگ کردن خود با محیط جدید نبود . طبق نظریه بوم شناسی جمعیت سازمانی موفق به بقا در محیط خواهد بود که به تقاظاهای محیط پاسخ دهد. 
انجام اعمال غیر قانونی و برخلاف عرف جامعه:
شرکت بعلت ورود به عرصه کارهای غیرقانونی برای کسب پروژه های مختلف اعتبار خود را در جامعه  از دست داد و مدیران آن درگیر پرونده های حقوقی گردیدند . افشای اختلاس ها و رشوه های متعدد مالی که با هنجارها و ارزشهای تمام جوامع در تضاد است، باعث رویگردان شدن مشتریان دوو در داخل کره گردید. از سوی دیگر همکاری بخش نفتی این شرکت با دولت نظامی کشور برمه که به علت نقض حقوق بشر از طرف سازمان ملل تحریم شده بود به وجهه جهانی دوو نیز آسیب جدی وارد کرد . این مورد نیز طبق نظریه نهادی قابل بررسی است.
پایان
منابع
Fa.wikipedia.org
 http://www.hamshahrionline.ir/news-157971.aspx
http://www.khabaronline.ir/detail/150003
http://alef.ir/vdcex78e.jh8fzi9bbj.html?47013
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=9002141353
http://www.kaic.ir
www.zar.ir/News/News-4019.aspx

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی